کد مطلب:150337 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

قشونی که هیچ کس در اختیار انتخاب خود نیست
در جبهه مقابل اباعبدالله علیه السلام هیچ كس حتی عمر سعد هم به اختیار خود به صحنه نیامده است، همه را با زور آورده اند، حتی عبیدالله زیاد را هم به زور به عنوان حاكم كوفه آوردند. اگر تاریخ را مطالعه كنید متوجه این موضوع خواهید شد. یزید در نامه ای به عبیدالله نوشت كه اگر می خواهی نسبتی كه بین تو و ما هست باقی بماند، باید این كار را انجام دهی. همانطور كه می دانید پدر عبیدالله، زیاد بن ابیه است، یعنی زیاد فرزند پدرش، چون اصلا پدرش مشخص نبود و به عبارتی مادرش فاحشه بود و زیاد، زنازاده بود و زیاد هم از این موضوع زجر می كشید، معاویه هم چون این موضوع را می دانست، زیاد را به ابوسفیان نسبت داد و حتی اباعبدالله علیه السلام قبل از جریان عاشورا به معاویه نامه نوشت كه تو سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را نابود كردی، تو چه حقی داری كه یك زنازاده را به پدرت نسبت می دهی؟ با این حساب، زیاد برادر معاویه و


عموی یزید به حساب می آید، اینجاست كه یزید می گوید كه ای عبیدالله - پسر عموی یزید! - اگر می خواهی این نسبت بماند، باید به كوفه بروی و مسأله آن را حل كنی، حسین علیه السلام را دستگیر كنی و بكشی. از اینجا معلوم می شود كه عبیدالله هم به اختیار خود نیامده است. شمر هم انتخاب نكرده است، او موقعیتی دارد كه می ترسد آن را از دست بدهد. یزید هم گرفتار هوس و قدرتش است یعنی در این سیستم همه سرگردان جوّ زمانه اند، هیچ كس انتخاب نكرده است و اراده ها مستهلك قشون شده است.

... و نقطه مقابل این قشون، لشگری است برای جهاد مقدس كه یك انگیزش باطنی در جهت غایتی واحد آنها را به هم پیوند می دهد و هنر این جبهه آن است كه از ظاهر و اكنون، گذشته و به باطن و سنت گرویده است.

اگر شما می بینید كه هر روز یك مشكلی به شما روی می آورد و نگران آینده هستید و گذشته را نمی توانید تحلیل كنید برای این است كه به كربلا نزدیك نیستید، هر كس به اندازه ای كه به كربلا نزدیك است سنن جاری در هستی برایش اصل و حادثه ها فرع می شود. در جهاد مقدس، جهتی واحد و مقدس انسان ها را به هم پیوند می زند چون به سنتن گرویده اند و فوق «اكنون» تنفس می كنند كربلا جبهه ای را گشوده است كه هر كس در هر لحظه خودش را می تواند ارزیابی كند، امید شیطان و با كربلا، دو چیز را خواهید شناخت، اول دشمن را، و دوم دشمن زده ها را، گاهی اوقات ما دشمن زده هایی را كه چهره دوست دارند نمی توانیم درست بشناسیم و تحلیل كنیم، اگر سنت را درست بشناسیم، این دو را به خوبی خواهیم شناخت. آیا با وصل شدن به كربلا می توانیم این نتیجه را بگیریم كه اراده های ضعیف تحت عنوان «هماهنگی با جهان و واقعیت» تسلیم جوّ غالبی می شوند كه ستمگران ساخته اند؟ مگر كار ستمگران این نیست كه یك جوّ غالب بسازند؟ حال سؤال این است كه چرا ما گاهی طعمه ی آنها می شویم؟ به این دلیل كه از فرهنگ عاشورا فاصله می گیریم. یكی از


روحانیون دلداده به حسین علیه السلام می فرمودند در زمان رضاخان و در آن جوّ غالب، روضه برای امام حسین علیه السلام را قبل از اذان صبح برگزار می كردیم. این به این معناست كه ما هنوز به حسین علیه السلام وفا داریم و مرعوب جوّ یزیدی نمی شویم، آن هم در فضایی كه مملو از خشونت رضاخانی بود، و بالاخره دیدیم كه به بركت اباعبدالله و فرهنگ تشیع جوّ غالب رضاخانی نتوانست كشور شیعه را مرعوب نماید و این را بدانید كه همیشه امید دشمن به روشنفكرانی است كه از حسین علیه السلام جدا شده اند. به این جمله خوب دقت كنید:

... تسلیم جوّ غالبی می شوند كه ستمگران ساخته اند و همه ی آرمانهای بشری را در آن جوّ غالب دفن می نمایند.

اگر پذیرفتیم حالا كه یزید و رضاخان قدت رغالب هستند چاره ای جز پذیرفتن نیست باید همه كمالات انسانی را رها كنیم و لذا آرمان های خود را دفن كرده ایم و حسین علیه السلام برای نجات بشر از این ضعف آمده است.

... به بشر چنین القاء می شود كه دیگر در دنیای جدید باید از اصلاحات واقعی و ریشه ای كه انسان را تا آسمان می پروراند چشم پوشید.

چهارصد سال است كه این را می گویند و متأسفانه غیر از فرهنگ شعیه، تقریبا همه فرهنگ ها تسلیم شده اند. دنیا الان چه وضعی دارد؟ می بینید كه این هم بدی و فساد وجود دارد، هر چند جهان امروز هرگز این همه بدی را دوست نمی دارد ولی می گویند كه چاره ای نیست، و فرهنگ اهل بیت می گوید چاره ای هست و نتیجه اش را هم دیدید.

... مداحی و ستایش قدرت غالب توسط اراده های ضعیف تن به وضع موجود داده ی ساخته جباران كجا؟ و حسین علیه السلام آن آمر به معروف و ناهی از منكر بزرگ كجا؟ كه نظر به سنت های فوق زمان دارد و زمانه و معنی خود را در آن سنت ها ارزیابی می كند.

شما لحظه ای كه می خواهید خود را گم كنید و ملاك تشخیص حق و باطل از دستتان برود، حسین علیه السلام را دارید، آیا زمانه خوب است یا بد است؟ با فرهنگ


حسین علیه السلام بد بودن آن را تشخیص می دهید، آیا بپذیریم یا نپذیریم؟... چون به حسین علیه السلام اقتدا كرده ایم نپذیریم. هر كس ببیند چقدر به وضع موجود تسلیم است. آیا باید تسلیم وضع موجود بود یا تسلیم حق بود؟ باید تلاش تا وضع موجود را به حق تبدیل نمایید. بنده خدا می گوید: «باید دین را مطابق زمانه كنیم»!! یك وقت است می گوییم زمانه را دینی كنیم، یك وقت است می گوییم دین را مطابق زمان كنیم! یعنی چون الان زمانه، دین را نمی خواهد دین باید برود. خیر این طور نیست باید دین حق بماند و زمانه دینی شود. جوهره ی بحث «قبض و بسط تئوریك شریعت» این است كه بیایید تسلیم وضع فكری حاكم بر جهان شویم و دین را با قرائت زمانه بخوانیم، یعنی تسلیم فرهنگی شویم كه می گوید چون فرهنگ مدرنیته غالب شده است باید پذیرفته شود و حسین علیه السلام آمده است تا ما را از این آتش بزرگ نجات بخشد. خدا می گوید ای انسان ها ما به فكر شما بودیم و چون به فكر شما بودیم قرآن را نازل كردیم «لقد انزلنا الیكم كتابا فیه ذكركم افلا تعقلون» - انبیاء / 10 -، پس خدا ما را فراموش نكرده است و ما را در دست حادثه ها و وضع موجود رها نكرده است تا ما تسلیم قدرت غالب معاویه ای شویم. این است كه هر كس به قرآن نزدیك باشد بیشتر - به معنی حقیقی آن - به فكر مردم است و در كلام و روش حسین علیه السلام این قرآنی ترین قلب، غم نجات انسان موج می زند. سوز و شور بی كران حسین علیه السلام نسبت به نجات انسان ها در طول تاریخ، كربلا را به وجود آورد. وقتی قرآن «ذكر للعالمین» شد و به یاد همه بشر بود، دل قرآنی حسین علیه السلام هم دل پهناوری می شود كه همه انسانه در آن زندگی می كنن و برای غم انسان ها از عمق دل و با همه هستی می سوزد و كربلا را می آفریند، و این یعنی عشق هدایت مردم یعنی عاطفه مطلق به بنده های خدا، یعنی نماد عشق و محبت خدا به بندگان در حسین علیه السلام ظهور می كند تا مظهر اسم هادی شود و نگذارد زندگی بشر را فضای سیاه روزمرگی پر كند و از مقصد خود باز بماند و این است كه یاد حسین علیه السلام یعنی فراموش نكردن روز هدایت خود و به هم جهت هم از اول حیات بشر، انبیاء و ملائكه و اولیاء نمی گذاشتند نور حسین علیه السلام از عمق قلبشان خاموش شود.


در حدیث داریم هیچ پیامبری روی زمین نیامده مگر این كه به زیارت كربلا رفته و گفته است: «فیك تدفن القمر الازهر» ای خاك در تو ماه درخشانی دفن خواهد شد» یعنی حسین ماه درخشان همه پیامبران است نمیگذارد جهان بشری را ظلمت پذیرش وضع موجود پر كند.

آری تا قبل از ظهور شهادت حسینی علیه السلام در دهم محرم سال 61 هجری راه برای ارتباط با حسین علیه السلام برای هم باز نبود فقط آسمانی ها روضه سیدالشهدا می خواندند، چنانچه در روایت داریم، جبرئیل برای آدم ابوالبشر و نوح «علیهماالسلام» روضه حسین را خواند، هم چنان كه حضرت خضر برای موسی در اولین قدم آشنایی چنان كرد و دو نفری بسیار گریستند و بعد سلوك را شروع كردند، آری حسین علیه السلام برای آنهایی كه فوق زمین و زمان بودند روشن بود و لذا پیامبر و فاطمه و علی علیهم السلام در مصیبت حسین علیه السلام گریه كردند.

علی «علیه السلام» در سفر صفین به سرزمین كربلا رسید، ان قدر گریست كه بی هوش شد - روحی فداه - اما از آن هنگامی كه حسین علیه السلام به ظهور كربلا دست زد، راه همراهی با اولیاء و انبیاء و ملائكه برای همه باز شد حالا آن «قمر ازهر» و آن روشنایی زندگی برای همیشه ظاهر شد. هر كس به اندازه ای كه یاد حسین علیه السلام را از دست ندهد، با انبیاء و اولیاء و ملائكه در عالم قدس به سر می برد و گرد سیاه زمین او را روسیاه نخواهد كرد.

حسین خواست انسان ها به سوی عالم قدس سیر كنند و گرفتار سیاهی معاویه نگردند و از نور محمدی صلی الله علیه و آله غافل نشوند و لذا خودش متوجه بود این با یاد حسین علیه السلام ممكن است و این بود كه كاری كرد به یاد ماندنی و خودش فرمود:



شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذكرونی

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی



ای شیعیان، من، هرگاه آب گوارایی نوشیدید، یاد من باشید، و یا هر وقت در مورد غریب و یا شهیدی خبر یافتید، برای من گریه كنید. تا یاد حسین علیه السلام كه عامل قدسی قلب ها است بماند، تا اشك خالصانه كه هدیه خدا است برای باز شدن درهای بین بنده و پروردگارش گشوده شود و آن وقت وصل واقع شده است.


خدایا به حق همه ی آنهایی كه برای حسین علیه السلام اشك ریختند و از این طریق در ظلمت زمین راه به سوی آسمان پیدا كردند، خدایا به حق حسین علیه السلام كه قهرمان این نمایش بود، و به حق امام زمان (عج) كه همواره اشك ریزان حسین است، حجاب های بین ما و حسین مان را از میان بردار،

یا ارحم الراحمین.